راز تقدم وتاخر در قرآن
اقسام تقدم و تاخر در قرآن
تقدم علت بر معلول
همچون تقدم توابين (توبه كنندگان) بر متطهرين (پاك شوندگان) چون توبه عامل پاكى است وعلت آن. بقره، 222.
تقدم ذاتى
مانند تقدم يك بر دو و دو بر سه و سه بر چهار و …
و مانند ترتيب هاى عددى در آيه زير:
«… مَا يَكُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلثَةٍ إلّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إلّاهُوَ سَادِسُهُم …» . مجادله، 7.
تقدّم شرافتى
مانند تقدم پيامبران بر پيروانشان و تقدم دانشمندان بر جاهلان.
تقدم به انگيزه شرافت در قرآن كريم نمونه هاى فراوان دارد در اين جا به چند نمونه از تقدّم شرافتى اشاره مى شود.
1- وَاذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيّينَ مِيْثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْراهِيمَ وَمُوسى وَعِيسى ...احزاب، 7.
ضمير مِنْكَ در آيه فوق، خطاب به پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم است و به انگيزه شرافت ايشان از حضرت نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام مقدم ذكر شده است.
2- «وَجىءَ بِالْنَّبِيّينَ وَالشُّهَداءْ» . زمر، 7.
3- «… مِنَ النَّبِيّينَ وَالصِّدِيقِينَ وَالشُّهَدآءِ وَالصَّالِحينَ …» نساء، 69.
4- «إنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِنْ ثُلُثَي اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ …» مزمّل، 20.
تقدم مكانى
مانند مقدم بودن امام جماعت برنماز گزاران و مانند تقدم داشتن مردم مكه نسبت به كسانى كه در اطراف شهر مكه بوده اند. در هنگامه ابلاغ و انذار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم.
قرآن مىفرمايد:
«وَكَذلِكَ أوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَمَنْ حَوْلَها …»شورى، 7.
تقدم زمانى
مانند تقدم پير بر جوان و مانند
تقدّم اسحق بر يعقوب در آيه: عليه السلام «وَ وَهَبْنا لَهُ إسْحقَ وَيَعْقُوبَ» انعام، 84.
و تقدّم موسى بر عيسى در آيه: عليه السلام «وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعيْسَى» بقره، 136 آل عمران، 84.
و مراحل اوليه زندگى بر مراحل بعدى آن «اعْلَمُوا أنّما الْحَيوةُ الدُّنيا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِيْنَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكاثُرٌ فِي الْأموالِ وَالْأولادِ» حديد، 20
بدانيد زيستن در دنيا بازى، سرگرمى، خود آرايى، افتخار گرايى و افزون خواهى در ثروتها و فرزندان است.
قاعدتاً بازى در كودكى، سرگرمى بعد از آن و خود آرايى در جوانى و افتخار
گرايى در ميان سالى و افزون طلبى در ميان سالى و بعد از آن است. و مانند همه آياتى كه در آنها عاد بر ثمود و يا تورات و يهود بر انجيل و مسيحيان تقدم دارد.
در اينجا به چند نمونه از حكمت هاى تقدّم و تأخّرهاى قرآن اشاره مى نماييم:
الف: تقدم تعليم قرآن بر ساير نعمتها
در سوره «الرحمن» نعمت تعليم قرآن بر ساير نعمتها، حتى بر آفرينش انسان مقدم شده است براى اين كه توجه داده شود به عظمت و منزلت قرآن و رازِ اين عظمت در اين است كه: قرآن ترسيم كننده صراط مستقيم الهى و بيانگر راه سعادت بشر وسرچشمه همه مواهب و نعمت هاى مادى و معنوى است. تفسير نمونه، ج 23، ص 96- الميزان، ج 19، ص 106.
ب: تقدم حضرت ابراهيم بر حضرت اسماعيل
«واذْ يَرْفَعُ ابْراهيمَ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ و اسمعيِلَ …» بقره، 127.
«بياد آوريد هنگامى كه ابراهيم عليه السلام و اسماعيل عليه السلام پايه هاى خانه كعبه را بالا مىبردند.»
خداوند در اين آيه ابتداء حضرت ابراهيم عليه السلام را نام مىبرد و سپس حضرت اسماعيل عليه السلام را و بدين وسيله مى خواهد تقدّم احترام پدر بر فرزند را برساند.
ج: تقدم آدم بر حوا
«يا آدَمُ اسْكُنْ انْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما …» . بقره، 35.
«گفتيم اى آدم تو با همسرت در بهشت سكونت كن واز نعمت هاى گواراى آن هرچه مى خواهيد بخوريد.»
خداى سبحان حضرت آدم را مقدّم بر حوا آورده است با اين كه در آيه 35 و 36 همين سوره به صورت تثنيه آورده است. از اين تقدم، تابعيّت زن در زندگى استفاده مى شود. خصوصاً با در نظر گرفتن آياتى چون «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِساءِ» . نساء، 34.و «لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ» بقره، 228.
د: تقدم شوهران بر ديگر محارم
راز تقدّم شوهران بر ساير محارم زنان حتّى بر آباء در آيه زير
«وَلا يُبْدينَ زينتَهُنَّ الّا لِبُعُو لَتِهِنَّ اوْ ءَابائِهِنَّ …»
مبيّن اين حقيقت است كه شوهر، محرمترين فرد نسبت به همسر خويش است. نور/ 31.
ه: تقدم تعليم بر تربيت
قرآن در چهار مورد مسئله تعليم و تربيت را به عنوان هدف انبياء با هم ذكر نموده است و در سه مورد تربيت را بر تعليم مقدم شمرده است مثل سوره بقره، آيه 151 و سوره آل عمران آيه 164 و سوره جمعه آيه 2 و تنها در يك مورد تعليم بر تربيت مقدم شدهاست و آن در آيه 129 سوره بقره است. و تا تعليمى نباشد تربيتى صورت نمى گيرد. بنابراين آنجا كه تعليم بر تربيت مقدّم شده است اشاره بر وضع طبيعى آن است و در مواردى كه تربيت به تعليم مقدم شده است گويا اشاره به مسئله هدف بودن آن است؛ چرا كه هدف اصلى تربيت است و بقيه مقدمه آن است. تفسير نمونه، ج 10، ص 458.
و: تقدم «زانيه» بر «زانى»؟
بدون شك عمل منافى عفت از هر كس قبيح است؛ ولى از زنان زشتتر و قبيحتر است. چرا كه آنها از حجب و حياى بيشترى برخوردارند و شكستن حريم عفاف دليل بر تمرّد شديدترى است.
گرچه عواقب شوم اين امر دامنگير هر دو مى شود؛ امّا در مورد زنان عواقب شومش بيشتر است.
اين احتمال نيز وجود دارد كه سرچشمه وسوسه اين كار بيشتر از ناحيه آنها صورت مىگيرد و در بسيارى از موارد عامل اصلى محسوب مى شوند. مجموع اين جهات سبب شده است كه زن آلوده بر مرد آلوده در آيه فوق مقدم شود.تفسير نمونه، ج 14، ص 364.
به عبارت ديگر قرآن دو نوع جرم را نام برده است «زنا» و «سرقت».
در سرقت ابتدا مردان مجرم را مقدّم مى دارد و مى فرمايد: «وَالسَّارقُ وَالسَّارِقَةِ» مائده، 38. ولى در زنا، زنان مجرم (زانية) را مقدم مى دارد. سرّش اين است كه زمينه اقدام سرقت نوعاً از ناحيه مردان و زمينه زنا نوعاً از ناحيه زنان است.
ز: تقدم ذى القربى
واژه «قُرْبى» و اقربين همه جا بر «مساكين» «يتامى» «وابن السبيل» مقدّم است. اين تقدم، هماهنگ با تقدم طبيعى و ذاتى، «قربى» نزديكان و خويشان است و نيز تاكيدى است بر فاميل نوازى و رعايتِ حال خويشان و پيوند با خويشان كه در فرهنگ اسلامى، «صله رحم»، شهرت دارد و كنايهاى است مانند ضرب المثل فارسى كه چراغى كه به خانه رواست به مسجد حرام است؛ يعنى تا هنگامى كه نزديكان ما محرومند ابتدا بايد به حال آنان رسيدگى نماييم.
ح: تقدم رجالًا بر ضامرٍ
در آيه
«وَاذِّنْ فِى النَّاس بِالْحَجِّ رِجالًا وَعَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍ عَميقٍ» . حج، 27.
«برنامه حج را اعلام كن. پيادهها و سوارهها مركبهاى لاغر و چابك از كرانه هاى دور بسويت مى آيند.»
واژه رجالًا (جمع) راجل به معنى پياده هاست بر جمله «و عَلى كُلِّ ضامِرٍ» كه به مفهوم سواران است؛ مقدّم ذكر شده است. علوى صاحب كتاب الطراز نقل كرده است، كه «ابن عباس» پيوسته از خداوند متعال مى خواست تا موفّق شود پياده به سفر حج برود و پيوسته مىگفت: خداوند كلمه «رجالًا» را بر «عَلى كُلِّ ضامِرٍ» مقدم داشته و اين تقدم نشان فضيلت و ارجمندى بيشتر حج گزاران پياده است. پژوهشى در شيوههاى اعجاز قرآن، حسن عرفان، درالقرآن، ص 44.
ط: تقدم سمع بر بصر
همه جا «سمع» بر «بصر» و «سميع» بر «بصير» مقدم شده است و اعجاب انگيز است كه ادراكات سمعى در انسان حساسيت ويژهاى دارد. بگونهاى كه بسيار كم بودهاند كسانى كه ناشنوا باشند و اوج علمى يا هنرى هم داشته باشند.
ليكن بسيار بودهاند نابينايانى كه به بلندترين قلّه هاى دانش و بينش زمان خويش رسيدهاند. مانند ابوالعلاء معرّى شاعر كم مانند عرب، دكتر طه حسين» نويسنده كم مانند عرب و يا ابو محمد عبداللَّه بن محمد كه از اصحاب امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام است و مشهور به ابوبصير است. با اين كه نابينا بود؛ امّا از رشد علمى و معرفتى خاصّى برخوردار بود.
در بعد شعر تعدادِ شعراى نابينا آنقدر زياد است تا جايى كه مرحوم على اكبر مشير، تذكره شاعران نابينا را در بيش از سيصد صفحه نگاشته است.
اهميت ديگر ادراكات سمعى در اين است كه اگر كسى چشم را از دست بدهد نيروى ديگرى را از دست نخواهد داد؛ ولى اگر كسى شنوايى را از كودكى نداشته باشد گويايى را نيز از دست داده است. و آخرين نكته اين كه شنيدن فراگيرتر است، حتى در رحم مادر نيز مطرح هست بر خلاف ديدن. پژوهشى در شيوههاى اعجاز قرآن، حسن عرفان، درالقرآن، ص 44.
ى: تقدم هجرت بر جهاد
«هجرت» همه جا بر «جهاد» و «مهاجرين» هميشه بر «انصار» مقدم بودهاند.
مكتب الهى، اجتماعى، سياسى اسلام در روند تكامليش براى مصون ماندن از آسيب ها در آغاز، راه و روش پنهان كارى (تقيه) را پيش گرفت؛ سپس هنگامى كه توان بيشترى يافت هجرت را برگزيد.
و هنگامى كه براى درگيرى با دشمنان از نظر مالى، نظامى و اجتماعى توان يافت؛ شيوه مبارزه مسلحانه و جهاد را پيش گرفت. پس هجرت بر جهاد تقدم زمانى دارد و مهاجرين نيز بر انصار در گرايش به اسلام تقدم زمانى دارند.
ك: تقدم قانع بر معتر
قبل از بيان راز تقدم «قانع» بر «معتر» لازم است معنا و فرق هر يك از اين دو واژه گفته شود.
«قانع» به كسى مى گويند كه اگر چيزى به او بدهند قناعت مىكند و راضى و خشنود مىشود و اعتراضى ندارد؛ امّا «معتر» كسى است كه سئوال و تقاضا مى كند واى بسا به آنچه مى گيرد راضى نشود و اعتراض كند.
مقدم داشتن «قانع» بر «معتر» نشانه اين است كه آن دسته از محرومانى كه خويشتن دارند بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرند. تفسير نمونه، ج 14، 108.
چنانكه قرآن در سوره بقره آيه 273 درباره ويژگيهاى انفاق شوندگان مى فرمايد:
انفاق شما بايد براى نيازمندانى باشد … كه از شدّت خويشتن دارى افراد بىاطلاع آنها را غنى مى پندارند و به قول معروف (با سيلى صورت خود را سرخ نگه مىدارند) و هرگز با اصرار چيزى از مردم نمى خواهند «لايَسْأَلوُنَ النَّاسَ الْحافاً»بقره، 237. «از مردم چيزى را به اصرار طلب نمى كنند.»
ل: تقدم مرگ بر حيات
«الَّذى خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ ايُّكُمْ احْسَنُ عَمَلًا …» ملك، 2.
همان كسى كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كداميك بهتر عمل مى كنيد.
تقدم مرگ در آيه فوق بر حيات به خاطر تأثير عميقى است كه توجّه به مرگ در حُسن عمل دارد گذشته از اينكه مرگ قبل از زندگى بوده است تفسير نمونه، ج 24، ص 316
منبع : اكبرى، محمود، صدف هاى قرآنى، 1جلد، فتيان - قم، چاپ: چهارم، 1387 ه.ش.